باران می بارد! روی ابر کاموایی حجیم باد های رویایی زیر سرم… سیل سخت می شوید روستای لب رود وجودم… من عقاب رویاهای دیوار صاف و ساده امید ! تو پرنده پرستو! و من نمی دانستم که کلاغ های مهاجر این دایره دوار بغض دیوار صوت ترس و اعتماد خانه احساست را می شکنند! گویا همسایه شاعرم با خبر بود ! گویا او میدانست که کلاغ ها شعله معرکه جهنم آرزوی چشم تو را می آوردند ! همان هیمه آتش …
برچسب: شعر
در حرفای خودمونی،نوشتههای ادبی آماتورکلمات کلیدی ارتفاع،انسانیت،شعر،علیرضا قربانی،مولانا،نیست شودیدگاهی بنویس بابک
اینجا بلند ترین نقطه زمین استشاید بلندترین نقطه کهکشانو شاید بلندترین نقطه در جهاناینجاست،بلندترین نقطه در حجم محدود زمانبلندترین نقطه در فیزیک جغرافیابلنترین نقطه تفکر برای دیدن و دیده شدنامااینجا …